سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صمیمانه ...

صفحه خانگی پارسی یار درباره

کرم شب تاب

    نظر

به نام او که هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود .

روز قسمت بود . خدا هستی را قسمت می کرد .

خدا گفت :

" چیزی از من بخواهید . هر چه که باشد ، شما را خواهم داد . سهمتان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بسیار بخشنده است ."

و هر که آمد چیزی خواست . یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن .

یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز .

یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را .

در این میان کرم کوچکی جلو آمد و به خدا گفت :

" من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم . نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ .

نه بالی و نه پایی ، نه آسمان و نه دریا .

تنها کمی از خودت ، تنها کمی از خودت را به من بده . "

و خدا کمی نور به او داد .

نام او کرم شب تاب شد .

خدا گفت :

 آنکه نوری با خود دارد ، بزرگ است ، حتی اگر به قدر ذره ای باشد .

تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی .

و رو به دیگران گفت :

کاش می دانستید که این کرم کوچک ، بهترین را خواست . زیرا که از خدا جز خدا نباید خواست .

هزاران سال است که او می تابد . روی دامن هستی می تابد .

وقتی ستاره ای نیست چراغ کرم شب تاب روشن است و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا آن را به کرمی کوچک بخشیده است .