سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صمیمانه ...

صفحه خانگی پارسی یار درباره

آتش امید

    نظر

به نام او که هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه ای افتاد .

او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد ،

اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذراند ، کسی نمی آمد .

سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیانبار محافظت کند و دارایی اندکش را در آن نگه دارد .

اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود ، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود . متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود .

از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد .

فریاد زد :

" خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی ؟ "

صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید .

کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد .

مرد خسته ، از نجات دهندگانش پرسید :

" شما از کجا فهمیدید من اینجا هستم ؟ "

آنها جواب دادند :

" ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم . "

وقتی که اوضاع خراب می شود ، ناامید شدن آسان است .

ولی ما نباید دلمان را ببازیم ، چون حتی در میان درد و رنج ، دست خدا در کار زندگیمان است .

پس به یاد داشته باش دفعه دیگر اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد ، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک می خواند .

کریما !

گرفتار آن دردم که تو درمان آنی ،

بنده آن ثنایم ، که تو سزای آنی ، من در تو چه دانم ؟ تو دانی !

تو آنی که گفتی من آنم ! آنی .