سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صمیمانه ...

صفحه خانگی پارسی یار درباره

در آستانه روز پدر ...

    نظر

جهان را صاحبی باشد خدا نام ....

* علی یعنی .....

می دونم بعد از این همه مدت که برگشتم و توی یه همچین شب قشنگی باید از زیبایی ها و لبخندها بنویسم اما از ساعت 12 ظهر تا حالا قلبم می سوزه ..... نمی دونم عصبانی ام یا متاسف .... نمی دونم باید گریه کنم یا بخندم به کج فهمی یه آدم مثلا تحصیل کرده که عنوان مقدس پدر رو یدک می کشه اما لیاقت نداره .... برام قابل درک نیست این همه نابینایی در برابر نعمتهای اون قادر بی همتا ......... یک پدر که همسر خوبی داره با دوتا بچه (نه دوتا فرشته ماه آسمونی) .... سلامتی ... ثروت(که کاش شعورش می رسید این ثروت وسیله رفاه خانواده است نه ابزاری برای رنج دادن همسرش و بغض تو گلوی فرشته هاش...) ........ (خداجونم ... مهربونم .... بازم کار خودته .... بصیرتمون بده .... از منِ کمترینِ ناتوان که برنمی یاد .....بصیرتمون بده .... پر از بغضم .... پر از حرص .... پر از دلتنگی ....)

* علی یعنی .....
# ... توی سالن اصلی مدرسه بچه ها با اشتیاق مشغول درست کردن کارت تبریک هستن برای روز پدر ... لذت می برم از چرخیدن و سرک کشیدن تو کارتهاشون که ببینم هرکس برای باباش چی نوشته :

بابای خوبم

....................................................................

....................................................................

....................................................................

* علی یعنی .....

# منیر سادات ابریه .... بارونی .... طوفانی ..... با بغض و اشک روبان کارتش رو گره می زنه .... کنارش زانو می زنم .... تو حال خودشه.... متوجه حضورم نمی شه .....دستمو می ذارم روی شونه اش ..... نگاهش که به نگاهم می افته دلم آتیش می گیره ..... لبریز دلتنگیه .... در آغوشم می گیرمش ....
ــ چی شده گلکم ؟
ــ (هق هق گریه اَمونش نمی ده) ... خانوم ... چند شب پیش بابام اومد خونه ... با مامانم دعواش شد .... مامانمو زد .... داشت مامانمو می کشت .... من و مریم سادات رفتیم که نذاریم مامانمو بزنه ، ما دو تا رو هم زد .... مریم سادات محکم خورد به دیوار ....
دنیا رو سرم خراب شد ..... باورم نمی شد ..... یه مرد .... که باید پناهگاه امن باشه برای خانواده اش .... برای بچه هاش ..... همسرش رو ... مادر بچه هاش رو به قصد کُشت بزنه ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!! ..... حالا به هر دلیلی ..... (این پدر نسبتا با شخصیت در این امر ید طولایی داره .... ) ....

* علی یعنی .....
# ساعت 12:30 .... معاون مدرسه صِدام می زنه ..... دفتر روابط عمومی ..... تو حیاط کوچیکه یکی از همکارا می گه : مادر منیر سادات اومده ، تو معلم منیر ساداتی برو باهاش حرف بزن که تا اول مهر از این مرد جدا بشه ..... به خاطر آرامش بچه ها ....
..... خدای من !!!! مگه می شه ؟ من برم بگم خانوم از همسرتون جدا بشید ؟؟؟؟ ....
وارد دفتر روابط عمومی می شم ..... مادر منیر رو فرستادن تو اتاق مشاوره منتظر منه ..... معاون مدرسه می یاد بیرون از اتاق ....
ــ این مادر اوضاع روحیش خیلی به هم ریخته س ..... بدجوری کتک خورده ..... (از حرص فقط دندونامو رو هم فشار می دم ....)...
ــ خانم .... از آقای دکتر برای مشاوره وقت بگیرید برای ایشون، همسرشون و بچه ها .... البته بیش از ایشون و همسر نسبتا محترمشون جوجه های من نیاز به مشاوره دارن..
ــ از آقای دکتر وقت گرفتیم برای هفته آینده ....

* علی یعنی .....
# وارد اتاق مشاوره شدم .... از دیدن چهره مادر منیر سادات یکّه خوردم ... خدای من !!! مگه یه آ د م چقدر می تونه ...
ــ سلام .... نترسید خانوم زیتون .... من حالم خوبه ....
.... جای پنج انگشت مردونه روی صورتش هنوز متورم و قرمزه ..... جای پنجه های یک پناهگاه امن برای خانواده روی دستهای این زن .... ناخواسته چشمهام پر از اشک می شه .... حالا می فهمم چرا منیر سادات اونطوری اشک می ریخت .....
* علی یعنی .....
# کاری به علت اتفاق ندارم .... فقط برام جالب بود که تحصیلات این آقا در سطح کارشناسی ارشده و ثروت ایشون غیر قابل شمارش .....  اما ..... افسوس ... افسوس ... افسوس ....
منیر سادات من امشب از اومدن پدرش می ترسه ...... و این یعنی فاجعه ......
* علی یعنی .....
 علی یعنی ؟؟؟؟ ..... علی یعنی پدر ..... یعنی مرد .... یعنی امنیت ..... یعنی پناهگاه ..... یعنی ...

# کیمیا هم امروز وقت کاردستی درست کردن گریه کرد ..... این روزا اولین سالگرد فوت پدر کیمیاست .... کیمیای ما دلش برا باباش تنگ شده ......

خانوم معلم نوشت :

1ـ می دونم باید تو این پست تبریک می گفتم اما اتفاق امروز حقیقتا به همم ریخت ..... باید می نوشتمش ....
2ـ بابای خوبم ! خیلی دوستت دارم .... خیلی زیاد .... روزت مبارک .... بر دستهای مهربونت بوسه می زنم .... و از خدای بزرگ می خوام که سایه پر مهرت سالها بر سر همه ما مستدام باشه ....
3ـ هر کس بخواهد به حضرت آدم در عملش بنگرد ، و به نوح در تقوایش و به ابراهیم در بردباریش و به موسی در هیبتش و به عیسی در عبادتش
                         بنگرد به علی ابن ابی طالب (ع) ..............   پیامبر اکرم (ص)
13 رجب خجسته سالروز ولادت با سعادت امیر ولایت بر شیعیان گرامی باد .........
4ـ خدایا! بصیرتی عنایتمون کن که نعمتهایی که بهمون دادی ببینیم ......
5ـ مِی بهشت ننوشم ز جام ساقی رضوان .... مرا به باده چه حاجت که مست بوی تو هستم (شاید مخاطب دارد ...)
6ـ زیاده عرضی نیست .... عیدتون مبارک ..... التماس دعا
بعد از خانوم معلم نوشت :

شرمنده که بعد از این همه مدت مطلب چنگی به دل نمی زنه .... آشفته تر از اونم که بخوام سر و سامونی به مطلبم بدم ...
امروز خیلی سخت گذشت ....